۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

با عرض تبریک به مناسبت ازدواج ملکه و پادشاه آینده ایران اسلامی

با عرض تبریک به مناسبت ازدواج ملکه و پادشاه آینده انگلیس بدین وسیله از همه ایرانیان عزیز که با شورش سال ۱۳۵۷ و شکایت از جشنهای ۲۵۰۰ ساله و اخراج پادشاه ایران از این که این امکان را به کشور انگلیس برای استفاده سرمایه ملی‌ نفت ایران جهت برگزاری مراسم ازدواج فرزندان انگلیس دادید به همه شما هم ایرانیان تبریک میگویم و صمیم قلب تشکر میکنیم ما دولت فخیمه انگلیس از همه شما ایرانیان انقلابی و حزب الهی برای این همه تلاش و کوشش جهت سر کوب هموطنان خود و کشتار جوانان و فرزندان ایران برای راحتی‌ دولت فخیمه انگلیس از شما سپاسگزاریم

از طرف دولت همیشه در صحنه سیاسی ایران ( انگلیس)ء
 
 



***************************************************************************

برای گرفتن اطلاعات بیبشتر به گروه دهه پنجاه مراجعه فرمایید













۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

طریق استفاده فیسبوک ( قسمت اول مسائل امنیتی و شخصی‌) از طرف گروه دهه ۵۰

طریق استفاده فیسبوک ( قسمت اول مسائل امنیتی و شخصی‌) از طرف گروه دهه پنجاهی ها

اطلاعات این قسمت برای عزیزانی هست که فیسبوک آنها به صورت انگلیسی  هست و البته من مطمئن هستم که در زبان‌های مختلف تمامی‌ لینک‌ها همان هست ولی‌ ترجمه آنها متفاوت می‌باشد


  • تنها خواهش من در قبال تمامی‌ اطلاعات داده شده و سوالها و جواب‌های شما به اشتراک گذاشتن این مقاله برای استفاده دیگر عزیزان می‌باشد که فکر نمیکنم خواهش زیادی باشه

من در گروه به دوستان زیادی برخورد کردم که سوالهایی برای تنظیم یا استفاده کردن صحیح از فیسبوک داشتند و عزیزان زیادی تازه به جمع ما پیوستند که شاید از ابتدای‌ترین مسائل فیسبوک اطلاعاتی‌ نداشته باشند از آنجا که من دست تنها هستم خوشحال میشم که از کمک دوستانی که در این زمینه اطلاعات کاملتری از من دارند استفاده کنم و از شما میخواهم من را یاری دهید تا بتوانیم به دیگر عزیزانی که در این زمینه مشکل دارن دست یاری بدهیم

طریق استفاده فیسبوک برای اعضای گروه ده پنجاه



  • قسمت اول مسائل امنیتی و شخصی


ابتدا بروی لینک بالای صفحه که در سمت راست قرار داره به روی
  • 1)  Account
کلیک کنید و سپس بعد باز شدن صفحه کوچکی بروی قسمت
  • 2) Privacy Settings
کلیک کنید



که بعد از این عمل صفحه جدیدی باز میشود با نام
  • Choose Your Privacy Settings




در این قسمت شما بروی شماره 3 یعنی

  • 3) Customize Setting
 کلیک میکنید

که از این طریق شما به صفحه جدیدی وارد خواهید شد


صفحه جدید به نام
  • Customise Setting ► Customize settings



در این صفحه شما اطلاعاتی که حاضر به اشتراک با دیگران هستید را میتوانید به راحتی کنترل کنید این قسمت یکی از مهم ترین قسمتهای کنترل اطلاعات شخصی شما میباشد لطفا در انتخاب گزینه ها  مراقب باشید و بعد از هر تغییری به روی لینک شماره 2

  • 2) Preview my Profile

کلیک کنید  از این طریق شما وارد صفحه ای خواهید شد که برای دیگران قابل رویت میباشد به این منظور که دیگران صفحه شما را به این صورت خواهند دید و هیچ ربطی به شما نداره توجه داشته باشید این قسمت فقط برای  اطلاع شما از اطلاعاتی هست که به دیگران میدهید و به محض خروج از این قسمت شما همه گزینه های خور دا را به صورت عادی و همیشگی خواهید دید و این قسمت ربطی به استفاده شما از فیسبوک خود نداره

******************************پایین صفحه***********************

در عکس پایین ادامه صفحه باز شده رو مشاهده می‌کنید که مورد گوناگونی در آن ذکر شده که یکی‌ از آنها مهمترین مورد برای عزیزان داخل ایران است و آن راد یابی‌ شما بر حسب ‌ای پی‌ و مشخص کردن نقطه ورودی شما به فیسبوک البته این فرضیه که هر دولتی به راحتی‌ با تکنولوژی که داره می‌تونه به اطلاعات افراد دسترسی‌ پیدا کنه شاید درست باشه ولی‌ کار از محکم کاری عیب نمیکنه مقابل گزینه شماره (( ۲ ))  جعبه گزینه شمارهٔ ۳ قرار داره مطمئن باشید روی آن را چک نکرده باشید و جعبه خالی‌ باشه
۵)





یک توضیح مختصر در مورد گزینه‌ای که کنار هر یک از گزینه‌ها برای تنظیم فیسبوک شما وجود داره بدم این قسمت که در تمامی‌ گزینه‌ها مشاهده می‌کنید قسمتیست که به شما این قدرت میده که حق انتخاب داشتیه باشید که چه کسی‌ چه مقدار با شما در ارتباط یا توان خواندند و دانستن اطلاعات شما را دارد که همانطور که در عکس می‌بینید من توضیحی دادم که هر کدام به چه معنی‌ می‌باشد
عزیزانی که علاقه ندارند کسی‌ به اطلاعات خصوصی آنها دسترسی‌ پیدا کنه عکس بعدی را حتما ملاحظه فرمائید







در این قسمت همان طور که میبینید شما میتوانید مطلب یا مقالات یا هر نقطه‌ای که این گزینه انتخابی را می‌بینید به صورتی‌ که خود علاقهمند هستید تنظیم کنید و به گروه خاصی‌ اجازه فعالیت و ارتباط با خود را بدهید





۳)  Make this visible to

شما در همه مقالات و وال و عکسهای خود گزینهی به این شک می‌بینید که میتوانید نحوه به اشتراک گذاشتن مقالات و مطلب و عکسها و اطلاعات کیهد را مشخص کنید
در گزینه شما راه ۳

۴) Hide this from

شما میتوانید مقالات و نوشته های خود را از افراد بخصوصی پنهان کنید کافیست نام افراد در این قسمت بنویسوید و با تائید آنهارو از خندان و ملاحظه عکس مورد نظر جلوگیری کنید



***************************************************************************
برای گرفتن اطلاعات بیبشتر به گروه دهه پنجاه مراجعه فرمایید











۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

جنگ با سرطان - قسمت چهارم

(قسمت چهارم)


خلاصه سرتون درد نیارم دوران شیمی‌ درمانی من به مرحله سوم یا بهتر بگم هفته چهارم خودش رسیده بود که برای من آغازی تازه بود چون کم کم عوارض دیگه‌ای در بدن من نمایان شد از قبیل افتادن تک تک ناخن‌های دست و پای من و تاول‌های در کف پا و دستهایم من تقریبا همه ناخنهای دست و پام سیاه شد و در حال افتادن بود که این یک مقدار خودم و اطرافیان منو به وحشت انداخته بود مثل این ماشینهای اسقاطی شده بودم که درب و پنجره آنها تو یک دست انداز از جا در میاد این شده بود قضیه ناخن‌های دست من که با کوچیک‌ترین فشاری از جا  درمیامد یادم میاد وقتی‌ پدرم آماده بود چون بهش نگفته بودم که چه بالائی به سرم آماده فکر میکرد معتاد شدم و هر روز ۱ ساعت نصیحتم میکرد که حالا به آنجا هم خواهیم رسید.

هفته آخر شیمی‌ درمانی به من خیلی سخت گذشت هم روحی هم جسمی‌ متاسفانه شیمی‌ درمانی علاوه بر تغیرات جسمی‌ من به روحیه و افکار من هم تاثیر گذاشته بود حتا فراموشی هم آورده بودم البته هر دفعه این قسمت فراموشی به اطرافیان می‌گفتم منو مسخره میکردند و میگفتن این هم بهانه من شده که واقعاً این طور نبود ولی‌ خوب خوشبختانه اطرافیان من عادت نداشتند که برای من به ظاهر دلسوزی کنند و هر وقت من کمی‌ سست میشدم با این رفتارشون به من یاد آوری میکردند که من هیچیم نیست البته خواسته یا ناخواسته با این عمل به من کمک زیادی میکردند و به نوبه ای به من هم روحیه میدادند هفته های آخر راه رفتن من تغییر کرده بود منی‌ که یک آدم ۲ متری گردن کلفت چهار شونه بودم شده بودم یک موش که به زور ۴ قدم راه میرفت شبهای من خیلی سخت تر شده بود و کابوسی تکراری امان منو بریده بود دیگه از خواب شب نفرت داشتم و همه امیدم به صبح بود صبحی‌ که میدونستم با درد دیگری شروع خواهد شد

یکی‌از مسائلی‌ که منو درروزهای آخر زیاد عذاب میداد زدن سوزن سرم شیمی‌ درمانی بود این آخری‌ها دیگه پیدا کردن رگ دست من سخت بود و معمولاً به دنبال رگهای دستم میگشتند که اونهم  داستانی داشت آنقدر باید امتحان میکردند تا یکیش درست از آب در بیاد که این هم این آخری درد زیادی داشت چون من دیگه جون اوائل رو نداشتم نه جانش رو نه تحملش رو  البته اینم بگم به من روز اول یک سرم همیشگی‌ پیشنهاد شد که به کنار قلبم بگذارند که من قبول نکردم و بخاطرترس از نظافتش حاضر بودم هرروز بهم سوزن بزنند که حداقل نگران عفونت اون نباشم  یکی‌ از چیزهای که این آخری یک مقدار اذییتم میکرد نصیحت و فشار اطرافیانم برای راه رفتن بود آنها خیلی اصرار داشتن که من درروز یک مقدارراه برم که برای من کاری سخت و ناراحت کننده بود البته نیت آنها خیر بود ولی‌ من در اون لحظات  بخاطر تاثیرات شیمی‌ درمانی حالت عادی خودم نداشتم و کوچیک‌ترین چیزی ناراحتم میکرد که این یکی‌ از عمده‌ترین آنها بود از آنجا که من پوستم کلفت بود و صدایم زیاد در نمی‌آمد اطرافیانم فکر میکردند که من وقتی‌ میگم نمیتونم درست راه برم مسخره بازی در میارم یا به اصطلاح خودمونی خودمو لوس می‌کنم ولی‌ واقعاً برای من این راه رفتن مشکلی‌ بود البته امروز که بهش فکر می‌کنم میبینم این اصرار و طبیعی نشان دادن اوضاع من بود که بیشتر به من روحیه میداد بگذریم


یکروز که روز سوم از هفته چهارم بود ( توجه داشته باشید شیمی‌ درمانی من ۸~۹ ساعت در روز ۵ روز هفته بود) که بعد آزمایش خون, دکتر‌ها مقدار گلوبولهای قرمز و سفید من را ناهماهنگ تشخیص دادند که به من ۵ تا آمپول که نمیدونم چه کوفتی بود تجویز کردند هر کدام از آمپولها دونه‌ای ۱۰۰۰$ دلار بود که بماند به من اشتباهی‌ ۱۵ تا دادن که البته من هم همرو به بیمارستان برگرداندم که سر این مسئله هم می‌خواستند یک بدبختی اخراج کنند چون اون بابا نزدیک ۱۰ هزار دلار جنس به من مفتی داده بود البته این رو هم اضافه کنم من بیمه داشتم و مشکلی‌ ازبابت پرداخت پول دوا نداشتم که خودش اولین نعمت بود که خدا جلوم قرار داد, آقا سر شمارو درد نیارم که روز چهارم بود که بدترین عوارض این آمپول( که معمولاً یا تو شیکم میزدم یا زیر بازوم ) درد مفاصل بود به سراغم  آمد وقتی آن روز از شیمی‌ درمانی  برگشتم خانه بعد خوردن ۲ لیوان آب که واقعاً مثل زهرمار بود برام یک مقدار خواستم جلوی تلویزیون استراحت کنم که آقا چشم شما روز بد نبینه آنجا بود که با عزرائیل دست به یقه شده بودم اون می‌کشید من می‌کشیدم یک لحظه احساس کردن هرچی‌ مفصل در بدن دارم برق گرفته و وقتی‌ میگم برق گرفته واقعاً درد برق گرفتگی بود هر۵ ثانیه به ۵ ثانیه میگرفت ول میکرد و وقتی‌ میگم مفاصل بدنم یعنی‌ همه از نوک انگشتهای دستم تا نوک انگشتهای پام هر جا که مفصلی بود من درد وحشتناک داشتم درد به قدری زیاد بود که من اول دویدم تو اتاق خواب که باقی‌ نفهمند که من درد دارم ولی‌ بعد ۵ دقیقه تحملم آنقدر کم بود که شروع به ناله کردم که خدا پدرشو بیامرزه عمه بی‌چاره من متوجه شد و زنگ زدیم به بیمارستان که به نصفه‌های تماس نکشید که من از درد ازعمه بی‌چاره خواستم که منو ببره اورژانس خوشبختانه مریضهای سرطانی وقتی‌ وارد اورژانس میشوند بیشتر از۳ دقیقه معطل نمیشوند که همین هم شد

ما به محض ورود به اتاق انتقال پیدا کردم که متوجه شدم دواهای مسکن و آمپولهای مسکن به من اثر گذار نیست دکتر من ۴ تا آمپول مرفین و مسکن به من زد که در کاهش درد تاًثیری نداشت که البته با آمپول پنجمم درد من خوابید و حال مشکل خوابیدن من بود که دکترمیگفت با این آمپولها که من به تو زدم فیل هم میخوابه ولی‌ من چشمم باز بود و خوابم نمیبرد راستشو بگم آنقدر این آخری بهم فشار آورده بود که فکرمیکردم با بستن چشمم همه چی‌ تمام می‌شه ومن خواهم مرد و از بستن چشم هم وحشت داشتم خلاصه اون شب از ساعت ۹ شب تا ۶ صبح من به اتفاق عمه بیچارم تو بیمارستان ماندیم که صبح بعد روز استراحت من بود و قرار نبود شیمی‌ درمانی بشم و این یکی‌ از بهترین چیزهای بودن که اون لحظه به من بیشتر روحیه داد چون اصلا حوصله سرم دیگه نداشتم به اندازه کافی‌ تو اورژانس سوراخ شده بودم اون روز هم گذشت و هفته آخر شیمی‌ درمانی من رسید که .....ء



ادامه دارد.....ء
:-)

دوستانی که در دوران شیمی درمانی و یا مبتلا به سرطان هستید توجه داشته باشید که پایان داستان من خوب هست و بیخودی خودتون نبازین نیت و هدف من این است که به شما بگم با همه این مشکلات با اراده وبا پیشرفت علم پزشکی هیچ چیزی غیر ممکن نیست و همیشه امیدوار باشید


قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم


قسمت پنجم





 










۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

تفاوت حکومت پادشاهی و شاه خائن با جمهوری اسلامی و امام راحل

 تفاوت حکومت دیکتاتوری و شاه دست نشانده با حکومت آزاد جمهوری اسلامی و خمینی مستقل, ارزش اسکناس جمهوری اسلامی از قیمت برگ دستمال دستشویی هم کمتر شده
 


قضاوت به عهده شماست !!!!ء

 از روزی که عکس منحوس این خمینی به روی اسکناس‌های ایران آمد برکت و حیثیت و آرامش و آبرو و اقتدار و شرف از کشور ما رفت














 

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

سوألی از عزیزان اصلاح طلب و طرفداران آقای خاتمی و موسوی



سوألی از دوستان داشتم فرض بگیرید که یک عده به خانه شما حمله کردند پدر شمارا کشتند و به خواهر مادر شما تجاوز کردند برادر شمارا در زیرزمین در یک اتاق حبس کردند و تمام دارایی شمارو صرف خودشان یا فامیلشان یا دوستان خارجی‌ خود کردند و ۳۲ سال همه زحمات و سرمایه شمارا دزدیدند و خوردند و از شما هم در این ۳۲ سال در خانه بیگاری کشیدند و مجبور کردن که برای آنها کار کنید حال  بعد ۳۲ سال از این چند نفر یکی‌ احساس میکنه کاری که در این مدت ۳۲ سال در خانه شما با شما و خواهر مادر خانواده شما کرده اشتباه است و از کشتن پدر شما هم پشیمان شده آیا شما برای نجات خانه, مادر خود را به عقد این آقا درمیاورید؟ یا تا آخرین نفس برای بیرون کردن این مهاجمین میجنگید؟



با یک نگاه اجمالی به اوضاع ایران خواهید دید که طرفداران آقای خاتمی و موسوی و کروبی  اکثر(نه تمامی) این عزیزان را جوانان بین ۱۶~۲۷ سال  تشکیل میدهند البته در این جنبش از تمام اقشار و سنها شرکت دارند اشتباه برداشت نکنید ولی‌ سبزاللهی تنند رو واصلاح طلب منظورم طرفداران آقای موسوی و خاتمی یا کمنیستهای قدیم هستند یا مامورین و خادمین قدیم جمهوری اسلامی یا عده ای از جونانی که نه در زمان  آقای موسوی زندگی‌ کردند نه در زمان خمینی و اکثرا اطلاعات آنها در حد صدا و سیما جمهوری اسلامی ، کتابهای تائید شده وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ، انجمن اسلامی‌های مدارس و دانشگاه‌های جمهوری اسلامی و تلویزیونهای لوس آنجلسی هست البته باز هم بگم من توهینی به معلومات این عزیزان  نمیکنم ولی‌ با تجربه ۳۲ ساله از جمهوری اسلامی حتی این جوانان هم باید تا به حال برایشان روشن شده باشه که چطور اطلاعاتی‌ می‌توان از این دسته یا این منابع بدست آورد


متاسفانه این دوستان کم طاقت جوان ما بجای کسب تجربه از نسلهای قدیم و عبرت گرفتن از اشتباهت آنها دوباره به همان سوی میروند که ۳۲ سال پیش بزرگان ما رفتند و در این میان عده‌ای فرصت طلب و سودجو از پاکی‌ و سادگی‌ آنها استفاده  میکنند من وقتی پای صحبت این عزیزان میشینم میبینم سخنها و برخورد آنها دقیقا من رو یاد اوایل انقلاب میندازه, البته اون زمان من بچه ای بیش نبودم ولی‌ یادم میاد که چه به ما گذشت و در چه دورانی زندگی‌ میکردیم دورانی که تا کسی‌ انتقاد میکرد مخالف آزادی و مزدور و دیکتاتور دوست بود و هیچ کسی‌ اجازه حتا سوال هم نداشتبا کمی دقت خواهید دید که امروز باز همان جو حاکم شده و همان قصه انقلاب ۱۳۵۷ دوباره تکرار داره می‌شه 

متاسفانه دوستان یا فراموش کردند یا اطلاع ندارند که ۳۲ سال پیش عده‌ای متحجر کشور و وطن مارو اشغال کردند, پدران مارو اعدام کردند, ماداران مارو به زور لچک سرشان کردند و تو خیابانها کتک میزدند خواهران مارو به کشور‌های عربی‌ فروختند و برادران مارو به جنگ فرستادند وبیش از هفت ملیون ایرانی را آواره دنیا کردند و دسته دسته کشتند, سرمایه نفت ما تو کامیونهای ترکیه و حسابهای بانکی نزوئلا و بولیوی و لبنان و کره شمالی و چین و شوروی  و فلسطین و کشور‌های آفریقایی سر در آورد و با پول و ثروت کشورمان فرزندهایشان رو فرستادند دانشگاه‌های خارج و بچه‌های ۱۱~۱۷ ساله را فرستادند روی مین و شبانه هزار نفر, هزار نفر به جوخه‌های اعدام فرستادند وخنده دار این است که امروز همان مهاجمین شدند آزادیخواه و پرچم دار آزادی همان انسانهای که بیشترین زمان زندگی‌ آنها صرف از بین رفتن ایران و ایرانی شده وحالا همین مردم عزیز و شریف و همیشه در صحنه میخواهند ایران مارو از دست دوستان این آقایان بگیرند و تحویل آن یکی‌ آقایان بدهند همان‌های که با کمکشان زندگی‌ و وطن و خانواده ما را از ما گرفتند






















من توهینی به کسی‌ نکردم امیدوارم که یکی‌ از این دوستان بتونه جواب قانع کننده‌ای به من بده شاید من دارم اشتباه می‌کنم و شاید یکی‌ از این جوانان عزیز بتونه منو بدونه فحاشی و برخورد تند و بدونه انگ بستند و متهم کردن به مأمور جمهوری اسلامی ، تفرقه انداز، مزدور، جیره خور،مأمور نفوذی و ..... بتونه جواب درست بده شاید یکی‌ از این عزیزانی که حتا زمان آقای موسوی به دنیا نیامده بوده و زمان خمینی زندگی‌ نکرده بتونه به من بگه که جواب خون عزیزان ما که در سالهای ۱۳۵۷ تا  قبل انتخاب احمقی نژاد که به دست این آقایان اعدام شده چه کسی‌ باید بده؟ شاید یکی‌ پیدا بشه به ما بگه که جواب خون ایرانی‌‌های که در زمان آقای موسوی ، خاتمی ، کروبی، و کلیه این دوستان آزادی خواه اعدام شدند باید چه کسی‌ بده ؟ آیا باید همه را گردن خمینی انداخت و گفت کی بود کی بود من نبودم؟


البته اشتباه برداشت نکنید من با استفاده کردن از این آقایان برای آزادی ایران به هیچ عنوان مشکل ندارم و فکر می‌کنم خیلی مثبت هم هست و شاید بهترین راه برای نابودی جمهوری اسلامی استفاده کردن از خود مامورین جمهوری اسلامی باشه و راه دیگری جز جنگ خارجی‌‌ها نیست که همه میدانیم هیچ کس با این عقیده موافق نیست ولی‌ با بت ساختن و مبرا کردن این آقایان از جواب گوی به ملیونها ایرانی‌ داغدار که در زمان قدرت این آقایان به خاک سیاه نشستند و انگ بستن به آنها فقط به صرف اینکه دوستان ۲ سالی‌ هست تازه فهمیدن جمهوری اسلامی ۳۲ ساله جنایت میکنه کمی‌ بی‌ انصافیست


کمی‌ به دور و اطراف خود نگاه کنید و در مورد سوال بالای من کمی‌ فکرکنید البته می‌دونم الان شاید باز اینجا تشریف بیارید و هزار تا فحش هم نثار من کنید و ۱۰۰ انگ هم به بنده ببندید ولی‌ خدایی در خلوت خودتان اگر واقعاً سودی از این جماعت نمیبرید و دستی‌ در این نظام ندارید و از سادگی‌ و پاکی‌ به این آقایان اعتقاد دارید کلاه خود را قاضی کنید فکر نمیکنم درخواست زیادی باشه
 

۱۳۹۰ فروردین ۱۵, دوشنبه

سرود صبحگاهی مدارس قبل و بعد از انقلاب اسلامی



سرود قبل انقلاب




ای ایران خدایم پشتیبان
ای ایران نگهدارت یزدان
در عالم بمانی جاویدان
در دلها بود مهر ایران
مهد آزادگانی
ای ایران
کشور جاویدانی
ایران
ای تو با ...
ای ایران
عشق تو سرنوشتم
ایران
ما همه، ما همه، نونهال ایرانیم
ما همه، ما همه، همدل و هم پیمانیم
ما همه در پناه یزدانیم
ما همه، ما همه، نو نهال ایرانیم
ما همه، ما همه، همدل و هم پیمانیم
ما همه در پناه یزدانیم
مهد آزادگانی
ای ایران
کشور جاویدانی
ایران
ای تو با ...
ای ایران
عشق تو سرنوشتم
ایران
ما اکنون به یک صف پیوستیم
در یک ...همه یک دل هستیم
با قلبی به خوشحالی لبریز
...وقتی ...
پیوستیم همه با رستاخیز
مهد آزادگانی
ای ایران
کشور جاویدانی
ایران
ای تو با ...
ای ایران
عشق تو سرنوشتم
ایران


███████████████████
 سرود بعد انقلاب
███████████████████



ما مسلح به الله اکبریم
بر صف دشمنان حمله می بریم
ما همه پیرو خط رهبریم
بر صف مشرکان حمله می بریم
لا اله ، لا اله، لا اله الا اللـــه
وحده وحده وحده وحـــــــده
ان جز ، ان جز ، ان جز وعــــده
نصر ، نصر ، نصر عبـــــــده
لا شریک ، لا شریک ، لاشریک له
ان جز وعده و نصر عبـــــــده
الله اکبر ، الله اکبر ، الله اکبر ، خمینی رهبر
مرگ بر آمریکا مرگ بر شوروی مرگ بر انگلیس مرگ بر فرانسه مرگ بر منافقین صدام مرگ بر اسرائیل مرگ بر قابلمه مرگ بر کلفت همسایه مرگ بر بقال سر کوچه بگیر برو تا آخر

این بوده سرود صبحگاهی  بعد انقلاب


لیک عضویت و ورود به گروه دهه پنجاهی ها