یک روز نمی دونم روز چندم بود ولی یادم میاد که روز شیمی درمانی نبود و در خونه استراحت میکردم که احساس کردم که یه برآمادگی کوچیک توکمرم زده بیرون که یک مقداردرد هم میکرد اول زیاد جدی نگرفتم ولی یک نصف روز که صبر کردم دیدم برآمادگی یک مقدار بزرگ تر شده ودرد اون بیشتر که منو به این وداشت که به بیمارستان زنگ بزنم, در دوران شیمی درمانی یک تلفن اضطراری بود که برای بیماران سرطانی ۲۴ ساعت آماده بود
خلاصه سرتان درد نیارم با بیمارستان تماس گرفتم و وضع مزاجی خودم را به پرستار پشت تلفن توضیح دادم و آن هم سریع من رو به دکتر وصل کرد که آنجا بود که دکتر به من گفت که یا یک امبولانس خبر کن یا اگر هر کسی کنارت هست بگو که بیارنت بیمارستان من که بازم در اون موقعیت زیاد این مسئله رو جدی نگرفتم به عمه خودم این موضوع رو گفتم که اون بیچاره هم سریع ماشین روشن کرد و منو به بیمارستان انتقال داد به محض ورودم به بیمارستان چون منتظرم بودن سریع منو به قسمت اورژانس انتقال دادند .
در اورژانس دکتر وقت منتظر من بود و به محض چک کردن پشت من بمن گفت که خبر خوبی نداره من که این روزها به خبرهای بد عادت کرده بودم از اون پرسیدم خبری بد تر از اینکه من سرطان دارم که یه خنده کوچیکی به لبش اومد و گفت البته نه ولی متأسفانه پشت شما عفونت کرده و من باید یک عمل کوچیک بدون بیهوشی رو پشت تو انجام بدم و از آنجایی که نمیتونم منتظر اتاق عمل بشم باید عمل همینجا تو اورژانس انجام بدم , من که زیاد متوجه قضیه نبودم با حرفش موافقت کردم که دکتر همان لحظه زنگ زد و واز چند پرستار کمک خواست که یکیشون یه غول بی شاخ و دم ۲ متری بود اول من متوجه نشدم که چرا برای عمل پشت من یه همچین قول تشنی باید به عنوانه پرستار حاضر باشه ولی بعد که عمل شروع شد تازه فهمیدم که آقا قراره منو به تخت محکم ببنده و نگه داره چون اینا از قبل از درد خبر داشتند
آقا چشمتون روز بد نبینه قضیه از این قرار بود که این آقای دکتر نازنین باید پشت منو بدون هیچ بی حسی و دعوای بی هوشی باز کنه و چرکهای من رو خالی کنه که همین کارم کرد اول یک بالش به من دادن که من اونو در صورت درد گاز بگیرم که زیاد فریاد نزنم من که بازم این مسئلهرو جدی نگرفته بودم تا موقعی دکتر شروع به کار نکرده بود متوجه نشدم چه چیزی در انتظارمه ولی به محض اینکه تیغ به پشتم افتاد تازه به قضیه بالش و این که دکتر میگفت در صورت درد گاز بگیرم پی بردم آقا چشمتون روز بد نبینه من اون بلشتو تقریبا خوردم و بعد ۴۰ دقیقه که واقعاً طاقتم تموم شده بود به دکتر گفتم اگر دست بهم بزنه میکشمش که اونم نا مردی نکرد و ازپرستار سکسی و خوش هیکل ۲ متری سیاه من خواست که دستامو بگیره و بهم گفت که باید ۵ دقیقه دیگه تحمل کنم که من هم چارهای نداشتم خلاصه این عمل بعد ۵۰ دقیقه تمام شد من از درد بی هوش شده بودم
متأسفانه بعد جراحی متوجه شدم زخم عمل من باید باز باشه و دکتر گفت که نمیتونه بخیه بزنه و من باید روزی ۳ دفعه در وان همام در نمک مخصوص بشینم که اونم تازه داستانی داشت که ترجیح میدم ادامه ندم
باری به هر جهت بعد اینکه عمل تمام شد دکتر تجویز آنتی بیوتیک کرد و یک ۲هفتهای روزی ۳ دفعه همام نمک میکردم البته روزهای شیمی درمانی ۲ دفعه فقط صبح و شب
در دوران شیمی درمانی بزرگترین و مهمترین مسئله نظافت محیط و دهان است و بیشترین رول در سلامتی مریض بازی میکنه من از لحاظه نظافت محیط و دهان خیالم راحت بود ولی از اونجا که ما ایرانیها یک مقدار پشمالو هستیم متأسفانه یک مو که در بدن من برگشته بود داشت دستی دستی منو به کشتن میداد
من توصیه که به دوستان میکنم مخصوصا آقایون این هست که قبل شیمی درمانی و عمل جراحی حتما تمام موهای زاعد بدن به تراشید چون در دوران شیمی درمانی رشد نخواهد کرد و خیال شما هم از عفونت راحت خواهد بود
خلاصه سرتون درد نیارم دوران شیمی درمانی من به مرحله ۳ سوم یا بهتر بگم هفته چهارم خودش رسیده بود که برای من آغازی تازه بود چون کم کم عوارض دیگهای در بدن من نمایان شد از قبیل افتادن تک تک ناخنهای دست و پای من و تاولهای در کف پا و دستهایم یادم میاد یه روز نشسته بودم که یه دفعه......
ادامه دارد
دوستانی که در دوران شیمی درمانی و یا مبتلا به سرطان هستید توجه داشته باشید که پایان داستان من خوب هست و بیخودی خودتون نبازین نیت و هدف من این است که به شما بگم با همه این مشکلات با اراده وبا پیشرفت علم پزشکی هیچ چیزی غیر ممکن نیست و همیشه امیدوار باشید
اوه راستی اگر در جایی از مطلب غلت املایی یا انشائی دیدید به بزرگی خودتان ببخشید
:-P
من امروز آخرین تست دورهٔ ۳ ماه خودم رو دادم و خوشبختانه الان که دارم این مطلب برای شما عزیزان مینویسم ۱ سال و ۷ ماه و ۲۸ روز است که سرطانم کاملا پاک شده و در سلامتی کامل هستم
:-)
آدرس گروه در فيس بوك
حمایت از ایرانیان مبتلا به سرطان/ Support IRANIAN with Cancer
بابک
www.ba2kdesign.com
مطلب را به بالاترین بفرستید
بابک
www.ba2kdesign.com