۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

دهه پنجاهی ها یا نسل سوخته

دهه پنجاه یا نسل سوخته

به ما میگویند نسل سوخته
ما نسل سوخته انقلاب ننگین ایران هستیم
نسلی که نه لذت دوران شاه را برد نه خیری از خمینی دید
نسل اعدامها و جنگ و بمبارانها و موشک بارانها شکنجه ها و کتکاهای بی دلیل تو خیابان
نسل ایست بازرسیها ودوران خفقان مطلق ایران
نسل خلخالیها و ری شهریها و لاجوردیها و قاضی مرتضویها نسلی که یا اعدام شد یا زندان افتاد ویا شهید شد یا آواره دنیا نسلی که تا چشم باز کرد جز جنگ و خون ریزی و اعدام و خفقان نبود
نسلی که دوران شکوفتایش بازی شترنج به گفته علمای آن زمان حکم ۷۰ بار زنا با مادر خود را داشت
نسلی که برای گوش دادن به هر نو موسقی شلاق میخورد و برای داشتن نوار کاست زندان میرفت
نسلی که نه حق رای داشت نه حق شکایت
نسلی که تا حرفی میزد به بهانه جنگ خفش میکردند
نسلی که دختران مدرسه ای آن حق جوراب رنگی پوشیدن تو مدرسه نداشتند چه برسه به داشتن کیف رنگی،
نسلی که هر روز تو مدرسه بدن و کیف دختران راهنمایی و دبیرستان تفتیش میشد که مبادا با خود آیینه ای همراه داشته باشه
نسلی که شلوار جین پوشیدن جرم بود موی بلند جرم بود عینک آفتابی جرم بود ماتیک جرم بود حرف زدن جرم بود انتقاد جرم بود ریش زدن جرم بود لباس رنگی برای جوانان جرم بود نفس کشیدن هم جرم بود

نسلی که زنگ ورزش وقت تمرین نظامی بود و زنگ انشاء وقت تعریف از انقلاب زنگ تاریخ از بدی های شاه میگفتند و کورش داریوش خائن بودند و ظالم و زنگ تفریح جلوی درب اطاق ناظم برای سین جین
نسلی که جوانها به جای بازی بچه گانه و تفریح باید به نمازهای جماعت اجباری و حسینیه ها میرفتند
نسل گشتهای کمیته و ثار الله
نسل سرباز بگیری تو خیابانها
نسلی که اگر در خیابان با دوست جنس مخالف دستگیرت میکردند باید باهاش ازدواج میکردی
نسلی که برای راه رفتن با مادر یا خواهر خود باید شناسنامه همراه داشتی
نسلی که در عروسی گذاشتن آهنگ جرم بود چه برسه به مختلت بودن
نسلی که شبها تفریحش نگاه کردن تیر اندازی ضد هوایی به طرف بمب افکنهای عراقی بود
نسلی که در مدارس یا کتک میخوردی یا در جلوی انجمن اسلامی تنبیه میشد

نسلی که برنامه درخواستی رادیو آن به این صدا میگفت:

"" توجه توجه علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام خطر یا وضیت قرمز است و معنی و مفهم آن این است حمل هوایی انجام خواهد شد محل کار خود را ترک و به پناه گاه بروید"""

نسلی که تفریحش چسب چسباندن به شیشه های خانه و آبی کردن چراق های ماشین و سنگر بندی به جلوی درب و پنجره زیرزمین ها بود

نسلی که بیشتر عمر خود را در جلوی سفارتها برای ویزا و یا و مرکزهای نگهداری پناهندگان سپری کرده

نسل دفترچه بسیج و کوپن و سهمیه بندی برق و آب

نسلی که سهمش از آزادی گشت کلانتری، گشت کمیته انقلاب اسلامی، گشت ثار الله ، گشت منکرات،گشت یگانه ویژه، گشت بسیج، گشت مبارزه با مفاسد، گشت راهنمای و رانندگی، گشت تامین،گشت یگانه ویژه سپاه،گشت جندالله ،گشت فجر، گشت وزارت اطلاعات ،گشت مبارزه با مواد مخدر بود

نسل شير خشك كوپني , بنزین كوپنی, گوشت كوپنی, شیر با دفترچه بسیج, تخم مرغ كوپنی, مرغ كوپنی, نان سهمیه ای, حتی لاستیک ماشین با دفترچه بسیج, و بگیر تا آخر ..


به ما میگویند دهه پنجاهی و یا به عبارت دیگه نسل سوخته


بله ما همان نسلی هستیم که جور اشتباهات دو نسل قبل را کشیدیم و و با همه سختیها و بد بختیهایی که در زندگی داشتیم امروز دو نسل بعد یعنی دهه شصت و هفتاد هم ارث پدریشان را از ما مطالبه میکنند

خوشحالم که در دهه پنجاه یک بچه بودم و نتونستم رای بدم و امضای من زیر حکم بدبختی ملت نیست,خوشحالم که آن روی دورویان را دیدم و رهبر من آن دوروی ریاکار نیست,خوشحالم که دردهه پنجاه یک بچه بودم و حماقت دیگران به گردن من و هم دوره ای ها نیست,خوشحالم که در دهه پنجاه به دنیا آمدم و فریاد آزادی‌ من برای آب و برق مجانی‌و‌ یک مشت ملا نیست,خوشحالم که دهه پنجاهی هستم و انتقادم از سیری شکم و تفکر خراب نیست

در دوره ما 

 
دارا گدا شد,دهقان فداکار پیر شد ,چوپان دروغ گو عزیز شد ,کوکب حوصله مهمان را ندارد, کبرا دماغش را عمل کرد, روباه و کلاغ دستشان در یک کاسه شد, حسنی گوسفند هارا ول کرد، در شرکتی آبدارچی شد, آرش کمانگیر معتاد شدشیرین، خسرو و فرهاد را پیچاند با اسفندیار زدن به کیف قاپی, کاوه هم شد مسافر کش, افراسیاب رفت خارج پناهنده شد,رستم از گشنگی سیمرغ رو منقل کباب کرد,سحراب رو هم تو زندان کشتند به راستی چه به روز ماآوردند؟

نویسنده
بابک ایران بان